**اعجاز قرآن**

فرهنگی اجتماعی

**اعجاز قرآن**

 

**اعجاز قرآن**
 
 در جستجوي يافتن پاسخي مناسب به اين سوالات با کتاب آسماني دين اسلام مواجه مي شويم. قرآن، تنها کتاب آسماني است که با صراحت و قاطعيت تمام ادعا مي کند که معجزه اي است جاويد براي تمامي مردم، در هر زمان وهر مکان و با هر مليتي که دارند.
قرآن و ادعای اعجاز:
همانگونه که می دانيم، معجزه امرخارق العاده اي است كه همه افراد بشر از انجام دادن عملي مانند آن ناتوان هستند. كسي كه ادعاي پيامبري مي كند با ارائه دادن معجزه اين ادعا را دارد كه چون نوع بشر توانايي انجام عملي مانند عمل او را ندارد بنابراين بايستي عمل او بواسطه ارتباطي که با قدرتي مافوق قدرتهاي بشري دارد انجام شده باشد و او آفريننده اين عالم است. در واقع خدا خواسته است با دادن اين قدرت به او، رابطه بين او و خود را تاييد کند.
 قرآن نيز براي انكه ادعاي معجزه بودن خود را ثابت كند اينگونه بيان ميکند که هر کس در خدايي بودن اين کتاب شک دارد و آن را ساخته و پرداخته پيامبر اسلام مي داند يک کتاب همانند آن بياورد و آنگاه ادعا مي کند که قطعا اگر تمامي انسانها با هم متحد شوند تا بتوانند يک کتاب مانند قرآن پديد آورند، هرگز نخواهند توانست. سپس در مرحله بعد براي اينکه بتواند ناتوانی بشر را در آوردن مثل خود اثبات کند و عجز مخالفين را آشکار تر سازد مجال را براي مخالفين بازتر کرده بيان مي کند حال که نمي توانيد مانند قرآن را بياوريد لااقل مانند ده سوره آنرا بياوريد. و دوباره ادعا ميکند که هرگز نخواهيد توانست و در ادامه هشدار مي هد که اگر نتوانستيد، بدانيد که قرآن از جانب خداست . و بالاخره آنجا که مي خواهد نهايت عجز ديگران را در برابر خود آشکار کند، تنها به يک سوره بسنده مي کند و اين در حالي است که يک سوره مي تواند تا حد يک سطر هم کوتاه باشد و سپس ادعا ميکند که هرگز نخواهيد توانست حتي يک سوره مانند سور قرآني بياوريد.
حال بايد بدانيم که قرآن نسبت به چه امري مبارزطلبی نموده است. محققين اسلامی معتقدند که کل قرآن در مجموع داراي چندين وجه اعجاز مي باشد اما آن وجه از اعجاز که قرآن نسبت به تک تک سور خود نسبت به آن مبارزطلبی ميکند همان فصاحت و بلاغت آيه هاي آن مي باشد.
اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت:
 فصاحت و بلاغت به اين معناست که در بيان مطلب و مقصود مورد نظر بتوان از الفاظ شيوا و زيبا و ترکيبات سنجيده و خوش آهنگ بهره برد. محققين ادب عرب معتقدند که اين وجه در تک تک سور قرآن مشهود است.
در بررس ادعای آنان، ابتدا بايد ببينيم که آيا در طول بيش از هزار و چهار صد سال که از نزول قرآن مي گذرد واقعا هيچ کس نتوانسته است حتي يک سوره يک سطري نظير قرآن بياورد؟ يعني آيا واقعا تا به امروز کسي نتوانسته است به اين مبارزطلبي آشکار پاسخ دهد؟ در جواب به اين سوال، بايد به تاريخ رجوع کرد. هنگامی که به تازيخ مراجعه می کنيم در می يابيم که مورخين, اعم از مورخين اسلامی و مستشرقين و مورخين اديان وملل ديگر، هيچ نمونه قابل توجهي از پاسخگويي منکرين و مخالفين اسلام ثبت نکرده اند و از آنجا که تاريخ جزئيات بسياری از اقدامات مخالفين پيامبر اسلام و آيين او را، ثبت کرده است، يقين مي کنيم که اگر واقعا نمونه قابل توجهي آورده شده بود ، چنين نمونه مهمی که نمايانگر بطلان دين اسلام بود حتما در تاريخ ثبت می شد. .همچنين در دوران معاصر نيز همگان را در برابر اين مبارزطلبي آشکار قرآن ساکت مي يابيم.
چرا ديگران در برابر مبارزطلبی قرآن سکوت کرده اند؟
 حال اين سوال مطرح مي شود که آيا اگر در برابر اين مبارزطلبي آشکار، همگان چه در طول تاريخ و چه امروز سکوت اختيار کرده اند لزوما به معناي عجز آنها از آوردن مثل قرآن مي باشد ؟ و يا دلايل ديگري مي تواند داشته باشد ؟ در پاسخ به اين سوال مي توان سه حالت را در برابر سکوت ديگران تصور کرد:
(1) ممکن است انگيزه اي براي پاسخگويي به اين مبارزطلبي قرآن در گذشته و حال وجود نداشته باشد.
 (2) انگيزه پاسخگويي وجود داشته اما فن ادب عرب پس از عصر نزول قرآن کم کم ضعيف تر شده و از بين رفته و امروزه نيز در ميان غير مسلمين اديب عرب وجود ندارد تا بتواند به مبارزطلبی قران پاسخ دهد.
 (3) هيچکدام از دو حالت قبل، اتفاق نيافتاده، بلکه واقعا از آوردن همانند قرآن عاجز شده و منصرف گشته اند.  
در بررسي حالت اول مشخص است که ظهور پيامبر اسلام در زماني بوده است که ملتهاي گوناگون با عقايد مختلف زندگي مي کردند. برخي مادي و منکر هرگونه خدايي و در ميان سايرين، برخي بت پرست و مجوسي، و بعضي ديگر مسيحي و يا يهودي بودند. جدای از همه اينها، سلاطين ايران و روم نيز در استعمار و استثمار ملل ضعيف دست دراز داشتند. در چنين روزگاري پيغمبر اسلام با ادعای ابلاغ فرامين الهی، پرچم توحيد را برافراشت و تمامي جهانيان را به پذيرش اسلام و تسليم در برابر خداي يگانه دعوت نمود. اين دعوت به يکتاپرستی، ثنويت مجوس و تثليث مسيحيت و نسبتهاي نارواي يهود به خدا و انبيا، و رسوم و عادات جاهليت و ساير عقايد باطل آن زمان را بسيار جدی نفی می نمود. همچنين اطاعت همه جانبه از خدا و تسليم در برابر او عملا با رفتار متکبرانه سلاطين آن زمان در تعارض بود. بدين ترتيب پيامبر اسلام يک تنه با همه ملل و امم ، روبرو شد و برهان نبوت خود را قرآن قرار داد و با يک سلاح عقلي و فرهنگي يعني مبارزه طلبی نسبت به يک کتاب، قدرتهاي ملوک و سلاطين و عالمان يهود و مسيحيت و زرتشتيان و صابئان و عموم بت پرستان را به مقابله فراخواند، و البته اسلام اين مبارزه فکری و عقيدتی خود را تا به امروز نيز ادامه داده و امروز بيش از همه ادوار گذشته دشمناني دارد که سوداي نابودي آن را در سر مي پرورانند. طبيعي است که در چنين شرايطي آنان تمام قدرت خود را متمرکز کنند تا در برابر آييني که مطامع دين و دنياي آنها را به خطر انداخته بود مقابله کرده آنرا از بين ببرند.
 آنها در عمل براي تحقق خواسته و دستيابی به مطامع خود و نابودي اسلام دست به هر اقدامي زده اند و مي زنند. پيامبر اسلام و يارانش را به مدت سه سال در سخت ترين شرايط در شعب ابيطالب در محاصره اقتصادي قرار دادند در حالی که حداقل عوامل حيات را از آنان گرفته بود، جنگهاي بزرگي چون بدر و احد از طرف کفار و مشرکين براي نابودي اسلام طرح شد و چون به نتيجه نرسيد تمامي دشمنان اسلام، اعم از مشرکين و يهوديها و ... با يکديگر متحد شدند تا بلکه بتوانند در جنگ خندق ريشه اسلام را قطع کنند و ... و ساير اقدامات تبليغاتي که بر عليه اسلام برپا شده و تا به امروز نيز ادامه دارد، و به عبارت ديگر، از انجام هر کاري که ممکن بود براي نابودي اسلام دريغ نورزيدند. آيا بهتر نبود بجاي اينهمه صرف نيرو، يک سوره کوتاه يک سطري مي ساختند و به دنيا عرضه مي کردند تا در صورت برابري با قرآن، بطلان اسلام ثابت شود؟ قطعا ساده ترين راه ابطال پيامبراسلام و دينش در بطلان معجزه او بوسيله پاسخگويي به مبارزه طلبي آن است که از روزهای آغازين اسلام با آن همراه بود و بنابراين يقيناً در ميان خيل عظيم مخالفين اسلام که اينهمه خرج کردند و لشگر آوردند و تبليغ کردند و شايعه پراکنی نمودند و ...   انگيزه پاسخگويي به اين مبارزطلبي آشکار قران کريم، وجود داشته و دارد.
 در بررسی حالت دوم بايد به سير تکاملي ادب عرب توجه نمود. اگرچه فصاحت و بلاغت، فن رايج عصر نزول قرآن در ميان اعراب بوده است اما نه تنها آن روز فن ادب عرب رواج داشت بلکه بعد از آن هم، به طور دائم بر وسعت و اوج آن افزوده شد و امروز نيز ما در عصري قرار داريم که فن ادب عرب پر مايه تر از قبل و با گسترش در افقهاي تازه تري وجود دارد و اديبان عرب فراواني در ميان غير مسلمانان، در سراسر عالم حضور داشته و دارند. بنابراين از صدر اسلام تا به امروز، غير مسلميني که صاحب فن فصاحت و بلاغت باشند زياد بوده و هستند و تسلط آنان به زبان عربي در حدي بوده است كه صاحبان بسياري از کتابهاي لغت، تاريخ و حتي صرف و نحو عربي از ميان همين اشخاص بوده اند. با فرض اينکه اين اديبان به خودي خود، انگیزه اي براي پاسخگويي به قرآن نداشتند آيا آنان که سرسختانه با اسلام در مبارزه بوده و هستند، نمي توانند از اين اديبان در راه هدف خاص خود بهره برند؟ پس از آنکه روشن شد که حالتهاي اول و دوم قابل قبول نيستند، بايد حالت سوم را پذيرفت که اگر نتوانسته اند تا به امروز پاسخ مبارزطلبيهاي آشکار قرآن کريم را بدهند دليلش تنها در عجز مخالفين بوده است و بس. و صحت ادعاي قرآن بر همگان اثبات مي شود.
شيوه فهم اعجاز قرآن (از لحاظ فصاحت و بلاغت):
نکته بسيار مهم آنکه فهم اين نوع از اعجاز قرآن توسط متخصصين اين فن صورت مي گيرد. به طور کلی نيز برای مقايسه مراتب گوناگون يک فن خاص، بايد از متخصصان آن فن نظر گرفت. براي توضيح بيشتر از يک مثال استفاده مي کنيم:
فرض کنيد که طبيب"الف" امروز در جهان ادعا کند که هيچ طبيبي در دنيا از نظر مهارت در فن طبابت با او برابری نمی کند. همچنين فرض کنيد که اين ادعاي او بر ديگران گران تمام شده سرسختانه قصد دارند تا ادعاي او را باطل سازند:
اولا: اگر هيچ طبيبي پيدا نشود که ادعاي برتري نسبت به طبيب "الف" کند بر همگان اثبات مي شود که ادعاي طبيب" الف "درست بوده است.
ثانيا: اگر طبيب "ب" پيدا شود که ادعاي برتري نسبت به طبيب "الف" کند، مردمي که تخصصي در فن طبابت ندارند نمي توانند بين اين دو تشخيص دهند بلکه لازم است که طبيب "ب" تاييد عده ای از متخصصان فن طبابت را به همراه ادعاي خود ارائه دهد تا ادعاي او اثبات شود.
در مورد اعجاز قرآن نيز، از انجا که کسي تا به حال نتوانسته است پاسخی مناسب و مورد تاييد اديبان عرب ارائه دهد، بر مردمي که تخصصي هم در فن ادب عرب ندارند اثبات مي شود که قرآن معجزه است. همچنين اگر کسي ادعا کند که توانسته است پاسخ مبارزطلبي قرآن را بدهد برای اثبات ادعای خود بايد بتواند عده ای از اديبان عرب دنيا را نيز به همراه خود داشته باشد.
ساير وجوه اعجاز قرآن:
از آنچه تاکنون بيان شد به روشنی آشکار مي شود که قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت معجزه است. اگرچه همين مقدار کافی است تا بتوانيم به اين مطلب پی ببريم که قرآن کريم نمي تواند ساخته و پرداخته دست بشر باشد اما همانگونه که بيان کرديم، محققين اسلامی معتقدند که علاوه بر اعجاز فصاحت و بلاغتی قرآن که در تک تک سور آن مشهود است برای کل قرآن در مجموع وجوه ديگری از اعجاز نيز وجود دارد. نکته بسيار مهم آنست که فهم اين وجوه، مانند فهم اعجاز فصاحت و بلاغت، تخصصی نيست بلکه همگان با هر مليت و هر نژادی قادر به فهم اين وجوه از اعجاز مي باشند.بايد توجه داشت که محققان وجوه متعددی از اعجاز را ذکر کرده اند که ما به جهت اختصار تنها سه مورد از آنها را بررسی می کنيم.
1.قرآن و اسرار خلقت :گرچه قرآن کتاب علوم نيست و به منظور مسايل علمي نيز نازل نشده است و منظور و هدف قرآن هدايت و رهبري جامعه بسوي سعادت دنيا و آخرت است ولي در عين حال قرآن در بسياري موارد از اين گونه مسايل در راه هدف خاص خود بهره برده است و از آنها به صورت نشانه هايي از قدرت لا يزال الهي ياد کرده است.لذا در موارد متعددي، اشاره به بسياري از اسرار خلقت نموده است. اين امر خود نشان دهنده آن است که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه کامل به اسرار طبيعت داشته است و او کسي نيست جز آفريننده طبيعت. در زير سه مورد از اين اسرار را که در قرآن آمده است، به اختصار بيان مي نماييم:
 الف) اشاره به حرکت زمين :
" الذي جعل لکم الارض مهدا "(طه 53)
"آن خدايي که زمين را براي شما مانند گهواره قرار داد."
 در اين آيه، قرآن با کنايه، اشاره به حرکت زمين مي کند و آن را به گهواره اي تشبيه مي کند و مي دانيم به واسطه حرکت گهواره است که طفل در آرامش به سر مي برد و بدينسان به حرکت زمين اشاره مي کند. علت اين امر که قرآن با صراحت به حرکت زمين اشاره نمي کند آن است که اين جملات در زماني نازل شده است که جز سکون زمين و حرکت افلاک به دور آن چيز ديگري براي بشر مطرح نبود. توضيح بيشتر آنکه هنگامي که هزار سال بعد گاليله برا ي اولين بار اعلام کرد که زمين حرکت مي کند او را محکوم به اعدام کردند. از همين جا مي توان فهميد که اگر قرآن با صراحت مساله حرکت زمين را مطرح مي کرد به طور وسيعي مطرود مي گشت و بنابر اين قرآن اين مطلب را با لطافت خاصي بيان نموده است. که اولا با نظرات مردم آن زمان صريحا منافات نداشته باشد و ثانيا حقيقت را بيان کرده باشد .
 ب) اشاره به عمل لقاح توسط باد:
 "وارسلنا الرياح لواقح"(حجر 22)
"وما باد ها را عامل لقاح قرار داديم"
 قرنها پس از نزول قرآن بود که زيست شناسان پي به اثر بادها در انجام عمل لقاح در گياهان شدند و اين از معجزات قرآن مي باشد.
ج)   " وانزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس "(حديد 25)
 "وما آهن را که در آن صلابت و محکمي شديد و منافعي براي مردمان در آن است نازل نموديم."
تا قرن هجدهم يعني دوازده قرن پس از نزول قرآن هنوز کارهاي فلزي در نهايت ضعف بود و نه تنها ارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساسا مهم و قابل توجه تلقي نمي شد تا اين که نا گهان چشم دنيا به آهن دوخته شد و رقابت عجيبي در ميان دانشمندان براي استخراج و استفاده بهتر از آن به وجود آمد تا آنجا که اين دو قرن اخير دوران نهضت و پيشرفت فلز اطلاق شده و دنيا منافع آن را حتما آنچنان که بايد در يافته وصدق يکي ديگر از حقايق قرآن نقاب از صورت به يک سو زده است. اين امر در خور توجه است که قرآن در ميان تمام فلزات انگشت بر روي آهن گذاشته است و از منافع آهن سخن مي گويد و امروزه اين امر به وضوح مشهود است که کارآيي آهن از ساير فلزات بيشتر مي باشد.
2. قرآن و اخبار آينده : قرآن در موارد متعددي شامل اخبار غيبي است که بعدا به وقوع پيوسته است. اين امر حاکي از آن است که قرآن از طرف کسي نازل شده است که مي تواند خبر از غيب بدهد و او کسي نيست جز خداي متعال که تنها داننده غيب به صورت مطلق اوست . آياتي که قرآن در آنها به ذکر پيشگوييهايي پرداخته لست ،بسيار زياد است که ما در اينجا به چند مورد اشاره مي کنيم.
 الف) قبل از آنکه مکه توسط مسلمين فتح شود پيامبر در عالم رؤيا ديدند که به نشانه خروج از احرام موهاي سر خود را تراشيده اند و از آنجا که رؤياي انبياء رؤياي صادقه است به اصحاب خويش وعده دادند که بزودي وارد مسجدالحرام مي شوند.در سال ششم هجري آن حضرت به همراه جمعي از اصحاب به قصد زيارت خانه خدا راهي مکه شدند که در بين راه مشرکين در منطقه حديبيه از حرکت آنان جلوگيري کردند وکار به صلح حديبيه انجاميد و قرار شد مسلمانان برگردند و سال بعد براي انجام مراسم حج عازم شوند. پس از انعقاد پيمان صداي اعتراض بعضي از اصحاب برخاست و صدق رؤياي پيامبر را مورد ترديد قرار دادند در چنين شرايطي آيه زير نازل گرديد:
"لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاءالله آمنين محلقين رؤسکم و مقصرين لا تخافون ما لم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قريبا"(فتح 27)
"خداوند صدق خواب رسولش را آشکارخواهد ساخت که شما مسلمانان با دل ايمن به مسجدالحرام وارد شويد وسرها بتراشيد و تقصير کنيد بدون ترس و هراس. پس خداوند آنچه را شما نمي دانستيد مقرر داشت و از پس آن فتحي نزديک قرار داد."
 در اين آيه ضمن تأييد رؤياي پيامبر فتح مکه را نيز به مسلمين نويد داده شده است .در سال هفتم هجرت بود که درستي خواب آن حضرت تحقق يافت و مسلمانان به زيارت خانه خدا نايل شدند و يک سال بعد نيز دومين وعده قرآن به وقوع پيوست ودر پي شکستن صلح توسط کفار مکه توسط مسلمين فتح شد.
 ب)جنگ بدر نخستبن جنگ مسلمانان با کفار قريش بود. کارواني از کفار مکه با مال التجاره فراوان از نزديکي هاي مدينه عبور مي کردند. مسلمين از پيامبر اجازه گرفتند تا به جبران اموال و منازل آنها که در مکه به غارت رفته بود به کفار حمله کنند و اموال آنها را بگيرند. پيامبر اجازه فرمودند و در اين هنگام آيه ذيل نازل شد:
 "و اذ يعدکم الله احدي الطايفتين انها لکم و تودون ان غير ذات الشوکه تکون لکم و يريد الله ان يحق الحق بکلماته و يقطع دابر الکافرين"
"و هنگاميکه خداوند به شما وعده داد که يکي از دو گروه براي شما خواهد بود و شما دوست مي داشتيد که آن يکي که خالي از رنج بود براي شما باشد و خداوند مي خواهد که حق را با کلمات خود تقويت و ريشه کافران را قطع نمايد."
 اين آيه نتيجه وقايع جنگ بدر را بيان مي فرمايد. با وجودي که تعداد نفرات دشمن چند برابر نفرات مسلمين بود و نگراني در بين بعضي مشاهده مي شد ولي قرآن صريحا بشارت داد که يا پيروزي در جنگ و يا مال التجاره از آن مسلمين شود.
ج)هنگامي که فرزند پيامبر از دنيا رفت شخصي به نام عاص بن وايل گفت:" همانا محمد ابتر است. پسري ندارد که قائم مقام او باشد و وقتي مرد ياد او منقطع خواهد شد.در اين هنگام آيات سوره کوثر بر پيامبر نازل شد:
"انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانيک هو الابتر "
 "ما به تو خير بسيار داديم پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن همانا آن کس که تو را سرزنش مي کند همان ابتر است"
 در اين آيات خبر داده ميشود که آن کسي که آنحضرت را ابتر خواند نسلش منقرض و نسل آن حضرت باقي خواهد بود.
3-آورنده قرآن کريم: يکي از مسايل مسلم در زندگي رسول اکرم صلي الله عليه و آله وسلم   که بسيار روشن و غير قابل انکار است "اُمي" بودن آن حضرت است. بدين معنا که آن حضرت نه خوانده بودند ونه نوشته بودند و نه اساسا معلمي ديده بودند.اين مسأله آنقدر مسلم است که خاور شناسان معروف غربي نيز در کتب خويش به اين حقيقت اعتراف دارند. بر اين اساس صدور الفاظي مانند کلمات قرآن کريم که آن همه جنبه هاي اعجازي اعم از فصاحت و بلاغت واسرار خلقت و اخبار غيبي و…که پيشتر بيان کرديم در آن نهفته است از يک چنين شخصي قطعا دليل آن خواهد بود که اين کار خدايي است و اين علم علمي است که از طريق وحي کسب شده است. قرآن کريم خود در اين مورد مي فرمايد:
 "وما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بيمينک اذالارتاب المبطلون"(عنکبوت48)
 "تو اي پيامبر، پيش از نزول قرآن کريم هيچ کتابي را نمي خواندي و هيچ نوشته اي را نمي انگاشتي که در آن صورت افراد وسوسه گر در مورد صحت رسالت تو به ترديد مي افتادند."
 سخن آخر:
گرچه قرآن داراي وجوه اعجاز متعددي است، اما اينها به اين معني نيست که قرآن يک کتاب ادبي و يا يک کتاب در خصوص مسايل اسرار خلقت و ... باشد. بلکه از اين مسايل در راه هدف خاص خود استفاده کرده اثبات مي کند که معجزه است. آنگاه خود را کتاب هدايت معرفي مي کند و بنابراين آنان که اعجاز قرآن برايشان روشن شده است بايد که طريق هدايت و معارف صحيح الهي را در قرآن بيابند. از اين رو ايمان ما به ساير پيامبران الهي و معجزات آنان نيز پس از اثبات اعجاز قرآن و گوش دادن به اخبار غيبی است که قرآن از انبيای گذشته نقل مي کند . 
در يک جمع بندي کلي مطالب اين مقاله را مي توان به صورت زير خلاصه نمود:
 1)معجزات انبياي گذشته مخصوص به زمان خاص خودشان بوده است و امروزه چيزي از آنها در دسترس ما قرار ندارد.در اين ميان ،تنها قرآن را مي يابيم که ادعا مي کند يک معجزه هميشگي است.
 2)قرآن کريم براي اثبات صحت ادعاي خود، تمامي عالميان را آشکارا به مبارزه مي خواند تا اگر مي توانند کلماتي مانند آيات قرآن بياورند.
 3) آن وجه اعجاز قرآن کريم که قرآن نسبت به تک تک سور خود بدان تحدي نموده فصاحت و بلاغت آيات آن است. البته برای قسمتهای مختلف قرآن، علاوه بر فصاحت و بلاغت، وجوه ديگری از اعجاز وجود دارد.
 4)از يکسو مخالفين اسلام در عمل چه در اعصار گذشته و چه در عصر حاضر از پرهزينه ترين و سخت ترين کارها برای بطلن اسلام دريغ نورزيده اند و از سوی ديگر در برابر ساده ترين اقدام که پاسخگوئی به مبارزطلبی قرآن بود سکوت کردند و هيچ نمونه قابل توجهی که از لحاظ فصاحت و بلاغت، صاحبنظران آن را همتای قرآن بدانند نياورده اند و اين در حالی است که هم انگيزه کافی داشتند و هم اديبان عرب توانا. اين خود بهترين دليل از عجز آنها در برابر قرآن مي باشد..
5)در قرآن در موارد متعددي اشاره به اسرار خلقت شده است که سر آنها قرنها بعد معلوم شده است اين حاکي از آن است که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه کامل بر اسرار خلقت داشته است.
6)در قرآن در موارد متعددي پيش گويي هاي غيبي امده است که بعدا محقق شده است و اين نشان مي دهد که قرآن از سوي کسي نازل شده است که احاطه به غيب دارد.
 7)قرآن با اين همه وجوه اعجازکه ذکر شد بوسيله پيامبري آورده شده است که به گواهي تاريخ درس ناخوانده بوده است .اين امر به وضوح نشان مي دهد که او قرآن را از پيش خود نياورده است بلکه از سوي پروردگار عالميان فرو فرستاده شده است.
نتيجه گيری:
از آنچه بيان شد مشخص شد که قرآن معجزه ای است برای تمامی اعصار و برای تمامی ملتهاو بنابراين ، اين کتاب مقدس از جانب خدا نازل گشته است. همچنين با مشخص شدن اعجاز قرآن، صدق ادعای نبوت پيامبر اسلام آشکار می گردد. بنابراين امروزه تمامی انسانها مي توانند با تحقيق و بررسی در خصوص اين کتاب و مشاهده اعجاز آن، به نبوت پيامبر اسلام و حقانيت آيين او پی ببرند
 
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: برچسب‌ها: معجزه قرآن, اعجازدرفصاحت وبلاغت, مبارزه طلبی قرآن, قرآن واسرارخلقت, قرآن واخبارآینده, قرآن کتاب هدایت,
نويسنده : علی